دوشنبه 27 خرداد من و دختری با گروه قرائت محله مامان جون رفتیم اردو البته خاله زهره وعرشیا هم بودند اولش کلی ذوق داشتم دختری که هنوز تصوری از اردو نداشت فکرمیکنه اردو یعنی دریا ولی من بعد ازمدتها تقریبا بعد از ازدواجم اولین باری بود که میخواستم تنها پیکنیک برم ولی آقای همسر با دلواپسی های بی مورد وپیشبینی های مسخره اول صبح اوقاتم تلخ کرد ولی وقتی رسیدیم دیگه تقریبا یادم رفت و خوش گذشت دختری هم که هرجا یک وجب آب پیدا میکرد به سرعت نور توی آب بود بعضی وقتها فکر میکنم خدا باید این دختر رو قورباغه میافرید درمجموع خیلی خوب بود جای خیلی باصفایی هم بود از همه مهمتر نبود آقای همسر بود خدایی واقعا آدم نیاز داره گاهی تنها مسافرت یا گردش بره .عکس مهرآوه و عرشیا که نمیدونم چرا آپلود نمیشه کلا من با اپلود عکس مشکل دارم دراولین فرصت عکساشو میگذارم.
نظرات شما عزیزان:
راستی اگه دلت میخواد از اینترنت درامد کسب کنی من دنبال یه همکار خوبم. به وبلاگ منم یه سر بزن ضرر نمیکنی خیلی راحته فقط با یه عضویت ساده .1000 تومان هم هدیه عضویت دریافت میکنی. .مطلب اول وبلاگو بخون.حتی با یه بازدید کننده هم میشه
بیای هاااا منتظرتم...
www.facetoface2.loxblog.com
راستی تبادل لینک هم میکنم
اگه سوالی داشتی تو قسمت نظرات بنویس
فعلا با اجازه......
برچسبها: اردو , آب , مهرآوه , ,